English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2359 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lay an information against some one U نسبت به کسی اعلام جرم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
homage U اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service U قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
quotes U اعلام کردن
proclamation U اعلام کردن
exclaims U اعلام کردن
promulgates U اعلام کردن
broadcasts U اعلام کردن
quote U اعلام کردن
enounce U اعلام کردن
broadcast U اعلام کردن
statements U اعلام کردن
enouce U اعلام کردن
statement U اعلام کردن
blazon U اعلام کردن
promulgate U اعلام کردن
promulgated U اعلام کردن
quoted U اعلام کردن
promulgating U اعلام کردن
proclamations U اعلام کردن
exclaim U اعلام کردن
exclaimed U اعلام کردن
enunciating U اعلام کردن
acclaims U اعلام کردن
promulge U اعلام کردن
acclaiming U اعلام کردن
acclaimed U اعلام کردن
acclaim U اعلام کردن
enunciates U اعلام کردن
enunciated U اعلام کردن
enunciate U اعلام کردن
announcing U اعلام کردن
announces U اعلام کردن
damm U بد اعلام کردن
exclaiming U اعلام کردن
announced U اعلام کردن
announce U اعلام کردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
acknowledges U اعلام معرف کردن
absolve U اعلام بی تقصیری کردن
acknowledging U اعلام وصول کردن
early-warning U اعلام خطر کردن
acknowledging U اعلام معرف کردن
acknowledges U اعلام نشانی کردن
impeach U اعلام جرم کردن
early warning U اعلام خطر کردن
indicting U اعلام جرم کردن
impeached U اعلام جرم کردن
acknowledge U اعلام معرف کردن
acknowledge U اعلام نشانی کردن
absolving U اعلام بی تقصیری کردن
acknowledge U اعلام وصول کردن
impeaching U اعلام جرم کردن
indict U اعلام جرم کردن
acknowledges U اعلام وصول کردن
absolved U اعلام بی تقصیری کردن
impeaches U اعلام جرم کردن
indicts U اعلام جرم کردن
indicted U اعلام جرم کردن
acknowledging U اعلام نشانی کردن
absolves U اعلام بی تقصیری کردن
to call a meeting U جلسهای را اعلام کردن
hail U اعلام ورود کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
hails U اعلام ورود کردن
hailing U اعلام ورود کردن
call out U اعلام خطر کردن
announce in advance U از پیش اعلام کردن
hailed U اعلام ورود کردن
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
warnings U اعلام خطر کردن هشدار
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
to givein one's a. U موافقت خودرا اعلام کردن
warning U اعلام خطر کردن هشدار
enunciate U اعلام کردن صریحا گفتن
to announce one's arrival U ورود خود را اعلام کردن
to call to arms U اعلام دست به اسلحه کردن
enunciating U اعلام کردن صریحا گفتن
to pay homage U اعلام رسمی بیعت کردن
enunciated U اعلام کردن صریحا گفتن
kithe U اعلام داشتن اعتراف کردن
to do homage U اعلام رسمی بیعت کردن
enunciates U اعلام کردن صریحا گفتن
to render homage U اعلام رسمی بیعت کردن
acknowledge U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledges U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
heralded U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralds U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralding U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
outlaws U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaw U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
tolls U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
tolling U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
toll U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
to ring the knell of anything U موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
herald U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
notifies U اعلام کردن اخطار کردن
notified U اعلام کردن اخطار کردن
notify U اعلام کردن اخطار کردن
notifying U اعلام کردن اخطار کردن
sickest U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sick U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
abusing U بدرفتاری کردن نسبت به
abuses U بدرفتاری کردن نسبت به
abused U بدرفتاری کردن نسبت به
trespass against U خطا کردن نسبت به
prorate U به نسبت تقسیم کردن
abuse U بدرفتاری کردن نسبت به
attributes U نسبت دادن حمل کردن
disclaimed U ترک دعوا کردن نسبت به
to plead against a decision U نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
disclaim U ترک دعوا کردن نسبت به
discriminate against someone U نسبت به کسی تبعیض کردن
attribute U نسبت دادن حمل کردن
To show disrespect ( be respectful) to someone. U نسبت به هرکسی بی احترامی کردن
asperse U هتک شرف کردن نسبت به
give U نسبت دادن به بیان کردن
disclaims U ترک دعوا کردن نسبت به
disclaiming U ترک دعوا کردن نسبت به
giving U نسبت دادن به بیان کردن
attributing U نسبت دادن حمل کردن
gives U نسبت دادن به بیان کردن
invert U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverts U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
to orient compound U نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
protection U سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
apportionment U افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
prefiguring U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
to trace the p of a person U دودمان کسی راپرسیدن نسبت کسی راتعیین کردن
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
proclamations U اعلام
enunciation U اعلام
indiction U اعلام
promulgation U اعلام
intimations U اعلام
meld U اعلام
intimation U اعلام
enouncement U اعلام
acknowledgments U اعلام
acknowledgements U اعلام
acknowledgement U اعلام
predication U اعلام
notification U اعلام
promulgator U اعلام
declaration U اعلام
Annunciation U اعلام
annunciator U اعلام گر
declarations U اعلام
indigitation U اعلام
proclamation U اعلام
sound alarm U اعلام صدا
hanger U اعلام کننده
declarations U اعلامیه اعلام
line call U اعلام خط نگهدار
declaration U اعلامیه اعلام
declaration of interest U اعلام بهره
call out U اعلام خطر
disclosed U اعلام شده
promulgation U اعلام دارنده
statement of charge U اعلام اتهامات
receipt U اعلام وصول
declaredly U بطور اعلام
warnings U اعلام خطر
warning U اعلام خطر
receipts U اعلام وصول
promulgator U اعلام دارنده
hangers U اعلام کننده
indictment U اعلام جرم
foretoken U اعلام قبلی
blazer U اعلام کننده
proclaimer U اعلام کننده
touche U اعلام برخورد
acknowledgement of receipt U اعلام وصول
acknowledgment U اعلام وصول
enunciator U اعلام کننده
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com